دوباره صبح به خیر

ساخت وبلاگ
سلام علکم

دوباره اومدم. خونه رو  دوبار طی کشیدم . نخود و لوبیا و لپه رو گذاشتم بپزه برا شامی ماه رمضون. بساط خورش کرفسم آوردم درست کنم دیدم روغن کمه یواشکی لباس پوشیدم پسرکو سپردم به خدا و تند تند رفتم سوپر کندو روغن گرفتم دختره اینقده بی حال بود یواش یواش حساب میکرد . اومدم خونه درو باز کردم دیدم نینیون بیداره پشت دره  اینقده این نینیون جیگرمه که حد نداره. خلاصه همچنان مشغول کارم. خورش کرفس کارش تمومه. خوراک جیگر می پزیم. این برا ناهاره اون برا سحر. دیگه از امشب به امید خدا سحر و افطار داریم.

یه نگاه بندازم به قابلمه میام...

اومدم پسر گلی داشت بره نی نی رو نگاه میکرد و ذوق میکرد. 

امروز همسر گفته بریم صوفیانده جشنواره توت فرنگی. حالا معلوم نیست جور بشه بریم یا نه. ولی فردا حتما میریم خونه پدرشوهر و من خوشحالم که روزه میگیریم فردارو دوست ندارم همسر ساعت 2 بره خونه ی باباش ناهار بخوره. همیشه بهش میگما همسر جان یا ناهارو خونه بخوریم یا زودتر بریم خونتون دیگه ساعت 11 ظهر اونجا باشیم نه 2. که فکر کنن تا حالا خواب بودیم و الان ناهار نداریم و رفتیم اونجا غذا بخوریم. میگم زشته من معذب میشم ساعت 2 بریم . در حالی که از پنج شنبه غذای بیشتری درست میکنم که جمعه ناهار داشته باشیم. ولی همسر گوش نمیده هی میگم فکر میکنن ما تنبلیم. میگه نه از این فکرا نمیکنن هی میگم زشته میگه نه من خوابم میاد تا حالا چند بار شنیدم که تا حالا خوابیده بودین الان اومدین غذا بخورین؟؟؟؟؟ همسر میگه نه شوخی میکنن به هر حال من بدم میاد و معذب میشم. چون هم ساعت 7 صبح بیدار میشم و خونه رو تمیز میکنم هم اینکه ناهار جمعه مونم داریم . بنابراین هر چی میگن میرسه به شوهر  

در کل تو زندگی مشترکمون نه من و نه همسر هیچ وقت همدیگر رو محدود نمیکنیم. هیچ وقت نشده بگیم با این باش و با اون نباش کجا برو کجا نرو . ما همیشه حرفامونو با نهایت احترام به هم میزنیم. بحث شدید نمیکنیم با هم چون احترام و ادب رو رعایت میکنیم. اینقده ما با فرهنگیم اگرم روزی کسی بخواد بین ما دعوا بندازه با شکست سنگینی مواجه میشه. 

+ داشتم چربی های گوشتو با قیچی جدا میکردم زدم دستکش نازنینمو سوراخ کردم. الان یه 7 رو انگشت شصت افتاده.

+غذا رو چشیدم زبونمم سوخته.

+داشتم خورشو هم میزدم موی دستم سوخت بوی کباب بلند شد Sigh

+ حس میکنم یکی اینجا رو میخونه و میره برا فامیل شوهر تعریف میکنه. چون هر بار یه چیزی مینویسم برخورداشون سنگین میشه سیاهی کیستی؟ خوبیت نداره بیای دو به هم زنی کنی. من که راضی نیستم بدون اجازه بخونی و قطعا مدیونم میشی و قیامت باید جواب پس بدی.

+فردا که بریم خونه ی پدرشوهر تا 12 شب اونجاییم و تا برسیم خونه میشه 12:30 نصفه شب. ولی برا سحر فردا شب هم خورش داریم. پس غصه ی ما رو نخورید.

روزهای زندگی یک نوعروس...
ما را در سایت روزهای زندگی یک نوعروس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manoaghahimo بازدید : 224 تاريخ : يکشنبه 7 خرداد 1396 ساعت: 20:37